تبیین پیوست پیشنهادی الگوی پیشرفت برای برنامه ششم در گفتگو با هفته نامه نه دی/ راه تشخیص عدم توازن های فرهنگی استفاده از نظریات بخشی الگوی پیشرفت است.
متن کامل گفتگوی حجت الاسلام علی کشوری با موضوع تبیین پیوست الگوی پیشرفت اسلامی با ویژه نامه الگوی پیشرفت اسلامی هفته نامه نه دی- دی ماه 1394
بسم الله الرحمن الرحیم. مستحضرید که چندین سال است از مطرح شدن اصطلاح الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت می گذرد؛ لطفا در ابتدای گفتگو مقداری راجع به تاریخچه این مسئله و البته وضعیت آن در کشور توضیح دهید
بسم الله الرحمن الرحیم همانطور که اشاره کردید امام خامنهای مدظلهالعالی سال 1385در دانشگاه سمنان یک اصطلاح جدید را وارد ادبیات انقلاب کردند و آن بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بود. از آن تاریخ تاکنون حدود 9 سال میگذرد ولی کماکان این بحث برای تحقق به فهم عمیق و برنامهریزی نیاز دارد.
به همین علت ما در قم یک شورای مردمی [تحت عنوان] «الگوی پیشرفت اسلامی» تأسیس کردیم تا نسبت به این مطالبه امام خامنهای مدظلهالعالی ، ادای دین کنیم. در نهایت پس از چند سال پژوهش در سال 1390 یک نقشه راه[برای تولید «الگوی پیشرفت اسلامی»] تدوین کردیم که در فضای مجازی تحت عنوان اولین «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» در دسترس قرار گرفت. از سال 1390 هم به صورت گسترده با نیروهای انقلاب ارتباط گرفتیم تا مفاد «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» را به تفاهم اجتماعی برسانیم تا در صورت نقص و اشکال، برطرف و تکمیل شود و اگر نقص و اشکالی در آن نبود و قابلیت تحقق داشت به پذیرش اجتماعی رسیده و مقدمهای برای تحقق آن ایجاد شود.
«نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» تقریبأ 100 بسته بحثی است که هرکدام از این بستههای بحثی متکفل شرح یک مسأله از «الگوی پیشرفت اسلامی» و در مجموع دستیابی به یک تصویر روشن از «الگوی پیشرفت اسلامی» است. ارزش این نقشه راه وقتی مشخص می شود که شما به مشکل اصلی کشور در وضعیت فعلی توجه کنید. مشکل و آسیب اصلی کشور، استفاده از الگوهای غربی برای اداره کشور است. مهمترین مشکلِ استفاده از الگوهای غربی این است که ما را به تحقق شاخصهای هویت اسلامی نمیرساند. در واقع الگوهای غربی، برنامهای برای تحقق شاخصه های wdi هستند.
یکی از بستههای بحثی «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» که کمک میکند تا مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» را به صورت گستردهتر و جدیتر هضم کنیم، بسته بحث «افق نمایی برای تحقق الگوی پیشرفت اسلامی» است. در بسته بحث افق نمایی برای «الگوی پیشرفت اسلامی»، مراحل تحقق الگو را بحث کردهایم. «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی»، سه مرحله برای تحقق الگوی پیشرفت اسلامی، تعریف شده است. مرحله اول؛ مرحله پژوهش «الگوی پیشرفت اسلامی» است.مرحله دوم؛ مرحله پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» است و مرحله سوم؛ مرحله پردازش «الگوی پیشرفت اسلامی» است. هدف ما از مرحله پژوهش الگو: دستیابی به یک تعریف روشن از مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» بود که به فضل الهی ذیل نظریه پردازش «موضوعات جهتساز»به این هدف دست یافتهایم. در دوران پژوهش با پرهیز از رنگ و لعاب نگاه های التقاطی و با اتکا به نگاه دینی، خمیرمایه و ارکان بحث الگو را از دین استنباط کرده و بعد وارد تحلیل مسائل اجتماعی شدهایم. همانطور که عرض کردم در سرانجام مرحله پژوهش الگو در سال 1390 ما به نظریه پردازش «موضوعات جهتساز» دست پیدا کردیم که در واقع «نظریه مادر الگوی پیشرفت اسلامی» است. این نظریه تصویری روشن از اداره دینی جامعه را به نخبگان ارائه میکند و ذیل این تصویر میتوان برای اداره جامعه تحلیل داشته و آسیب شناسی و پیشنهاد جدید ارائه کرد. این محصول دوران پژوهش ماست.
هدف اصلی ما در دوران پرورش، گسترش تفاهم حول مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» است. فعالیت کنونی ما در این مرحله است. اگر در جلسات تضاربی که با نخبگان داریم نقد جدی به فرآوردههای دوران پژوهش ما نداشته باشند و از این مرحله عبور کنیم، در آینده، «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» وارد دوران پردازش خواهد شد. هدف اصلی دوران پردازش، به کارگیری محاسبات مبتنی بر «الگوی پیشرفت اسلامی» خواهد بود و شرایط برای نمونه سازی با نگاه «الگوی پیشرفت اسلامی»، به صورت گسترده فراهم خواهد شد. با بحث افق نمایی میتوان جریانات دیگر فعال در مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» را نیز ارزیابی کرد. طبق طبقهبندی که انجام دادهایم 10 جریان در کشور فعالیت دارند. با توجه به افق نمایی حتی میتوان مراحل فعالیت آنان را نیز طبقهبندی کرد. براساس همین افق نمایی خود -شورای «الگوی پیشرفت اسلامی»- در مرحله پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» قرار دارد.
اگر می شود به صورت تفصیلی تر راجع به مرحله پرورش الگوی پیشرفت بحث کنید
اهم اقداماتی را که در مرحله پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» انجام میدهیم 3 نوع فعالیت است. فعالیت اول ما طرح مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» با نخبگان است. ما در نشستهای گفتمانی با نخبگان انقلاب راجع به مسئله الگو صحبت می کنیم. جریان -نخبگان انقلابی- در صورت استماع مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی»- فهم بیشتری از مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» نسبت به سایر نخبگان پیدا میکنند. فعالیت دومی که در راستای پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» در دستور کار داریم، برگزاری دورههای تربیت کارشناس است. در این دورهها سرفصلهای پنج گانهای برای کارشناسی «الگوی پیشرفت اسلامی» مشخص شده و در صورتی که نخبه یا نیرویهای انقلابی همت کنند و این مراحل را به خوبی بگذراند، تصویر روشنی از مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» در ذهن آنها به ایجاد خواهد شد. فعالیت سومی که برای پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» در دستور کار داریم این است که به ساختارهای فعلی نظام اعم از ساختارهای دولتی و ساختارهای اجتماعی، چگونگی ایجاد ساختارهای متکفل «الگوی پیشرفت اسلامی» را آموزش دهیم. ساختارهای متکفل «الگوی پیشرفت اسلامی» به ساختارهای موجود ضمیمه می شوند و باید جدا از ساختارهای فعلی نباشند؛ چراکه نظام جمهوری اسلامی، کشتی در حال حرکت است و نمیتوان آثار غلط ساختارهای فعلی را به صورت دفعی از بین برد و به سمت ساختارهای جدید رفت. ابتدا باید به ضمیمه ساختارهای موجود، ساختار الگو تشکیل بشود و بعد به تدریج نگاه آن ساختار در نگاه «الگوی پیشرفت اسلامی» منحل بشود. برای تسریع در فرآیند انحلال، با ساختارهای متکفل الگو به دنبال نمونهسازی با نگاه «الگوی پیشرفت اسلامی» هستیم. یک مورد به عنوان نمونه انجام شده است و دو مورد دیگر نیز در دست اقدام داریم. این سه اقدام، برای پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» در دستور کار است و هم اکنون نیز این فعالیتها را در کشور پیگیری میکنیم. یعنی به موازات نشستهای طرح مسأله و دورههای تربیت کارشناس، اقدام به نمونهسازی کردهایم. در حال حاضر گزارش مختصری از یکی از نمونهسازیهای را که در رابطه با برنامه ششم توسعه مطرح کردهایم را خدمت شما ارائه میدهیم.
همانطور که عرض کردم یکی از نمونهسازیها، تنظیم پیشنهادی برای برنامه ششم توسعه کشور با نگاه الگوی پیشرفت اسلامی است. در این پیشنهاد 3 سؤال اصلی مطرح کردهایم که فهم این 3 سؤال و بازخوانی جواب آنها، کمک میکند تا به صورت اجمالی نحوه جدیدی از برنامهریزیِ منطبق بر نگاه «الگوی پیشرفت اسلامی» در ذهنها شکل بگیرد. سؤال اولی که مطرح کردهایم این است که انتظار تفکر انقلاب اسلامی از حوزه برنامهریزی چیست؟ 3 مقدمه را پیرامون این سؤال بحث کردهایم و سعی ما بر این بوده است که انتظار انقلاب اسلامی از حوزه برنامهریزی را با این مقدمات شرح بدهیم. مقدمه اول همان بحث معروف امام خامنهای مدظلهالعالی در تبیین فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی است که مبتنی بر آن فرآیند تحقق آرمانهای انقلاب در پنج مرحله انقلاب اسلامی،نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و مرحله تمدن اسلامی تعریف شده است. مبتنی بر این تحلیل فلسفه تاریخی ما الان در حال طی کردن مرحله سوم از این مراحل پنج گانه -یعنی مرحله دولت اسلامی- هستیم. مقدمه دوم شرح مفهوم دولتسازی به صورت تفصیلی است. در «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» دولتسازی را به مرحله نظامسازی اجتماعی همه جانبه با نگاه اسلام تعریف شده است.
مرحله دولت اسلامی را چگونه تعریف کرده اید؟
در تعریف ما برای مرحله دولت اسلامی 3 قید وجود دارد؛ قید اول؛ لحاط معنای نظامسازی اجتماعی است. نگاه نظامسازی اجتماعی در مقابل نگاه اصالت تبلیغ است؛ که جریان دینی ما بیشتر در این فضا فعالیت میکند. به نظر ما اداره جامعه با اکتفا به تبلیغ امکان پذیر نیست. در واقع تبلیغ خوب جزیئ از نظامسازی اجتماعی محسوب میشود. به عبارت سادهتر اگر میخواهیم در جامعه شاخصهای هویت اسلامی را محقق کنیم نیاز به تغییر روالهای اجتماعی داریم. در حال حاضر زندگی مردم ذیل یک نظامات و روالهای اجتماعی تعریف شده است. مثلأ در حوزه آموزش یک روال و یک نظام اجتماعی تعریف شده است که ابعاد آن به فربه شدن تربیت اسلامی کمک نمیکند بنابراین ما نیاز داریم به یک نظام اجتماعی که این روال آموزش را به سمت تربیت اسلامی تغییر بدهد. نکته اولی که در تعریف دولت اسلامی مبنا قرار میگیرد این است که انقلاب اسلامی معتقد به تغییر همه جانبه روالهای اجتماعی است. تغییر روالهای اجتماعی منحصر در حوزه آموزش، مدیریت شهری و سیاست خارجی نیست و نظامات اجتماعی باید در همه بخشها تغییر کنند. چرا باید نظامات اجتماعی در همه بخشها تغییر کنند؟ زیرا این نظامات اجتماعی، شاخصهای هویت اسلامی را محقق و ضمانت نمیکند. پس قید اول دولتسازی، تغییر نظامات اجتماعی است.
قید دوم، قید همه جانبه بودن است. با قید دوم، تفاوت مرحله دولت اسلامی با مرحله نظام اسلامی را تبیین کردهایم. در مرحله دوم یعنی مرحله نظام اسلامی به صورت بخشی روالهای زندگی و نظامات اجتماعی مردم تغییر کرده است. ما تحقیقی در این موضوع انجام دادهایم که حضرت امام ; روالهای اجتماعی را در 10 حوزه کاری یا موضوع زندگی مردم تغییر داده و به اصطلاح نظامات جدیدی تأسیس فرمودند. مهمترین آنها نظامات متکفل امنیت است که ارتش و دوره فرماندهی ستاد به مفهوم غربی را به عنوان محور قبول نکردند و به جای آن تئوری بسیج را به عنوان محور نظم جدید در امنیت جمهوری اسلامی بوجود آوردند. این یک نظامسازی بود. در حوزه رهبری جامعه، اصل تفکیک قوای منتسکیو حفظ شد ولی [برای اشراف بر آن] این موضوع به ولایت امر تخصیص زده شد که این باعث شده اداره جامعه و نظام حکومتی یک نظم جدید پیدا کند و در بخشهای دیگری هم این نظامسازی انجام شود و.... بنابراین تفکر نظامسازی اجتماعی در مرحله نظام اسلامی به صورت اجمالی در کشور اجرا شد ولیکن باید این تفکر در مرحله دولت اسلامی تعمیم پیدا کند. تفاوت مرحله دولت اسلامی با مرحله نظام اسلامی، تفاوت در اجمال و تفصیل است.
قید سوم در مرحله نظامسازی اجتماعی همه جانبه یا مرحله دولت اسلامی، قید اسلامی بودن آن است. نباید تصور کرد که نظامسازی اجتماعی همان تفکر سیستمی است، زیرا ماهیت نظامسازی[اسلامی] متفاوت از سیستم سازی است. در نظامسازی[اسلامی] هدایت انسانها اصل است. حتی لفظ نظام در نظامسازی اجتماعی برگرفته از روایات معصومین علیهم السلام است. حضرت رضا علیه السلام در مورد مقام امامت میفرمایند: «الامامه نظام المسلمین». یعنی هم در لفظ و هم در معنا نباید مبتلا به تئوری های غربی شد. در اداره جامعه نباید تفکر سیستمی را تنها راه ممکن دانست! ماهیت نظامسازی[اسلامی] با سیستم سازی متفاوت است که در بحث دولتسازی به صورت مفصل به آن پرداختهایم.
آیا نظریه دولت اسلامی عملیاتی هم شده است؟
پاسخ به این سوال موضوع مقدمه سوم بحث ما است. مقدمه سوم وضع شناسی نظریه دولت اسلامی است. نظریه دولتسازی اسلامی ابرنظریه امام خامنهای (مدظلهالعالی) محسوب میشود و علی القاعده باید مبنای عمل باشد. در این بحث ما تبیین کردهایم که در حال حاضر این نظریه در مقام عمل چه وضعیتی دارد. در حال حاضر در کشور 4بسته کاری بر اساس نظریه دولت اسلامی در دستور کار است:
اولین بسته کاری که میتوان ردپای تحقق آن را پیدا کرد عبارت است از اثبات دائمی ناکارآمدی نظامات مدرن. امام خامنهای مدظلهالعالی و بخشی از نیروهای انقلاب به عنوان یک خط کاری این موضوع را دنبال میکنند . ارتقای ظرفیت فکری در افراد جامعه، ناکارآمدی تفکرات توسعهگرا را تبیین کنند. در بسته اول کاری، اقدامات انقلاب و شخص امام خامنهای مدظلهالعالی 2 سرفصل اصلی دارد: 1- اقدامات گفتمانی 2- اقدامات حقوقی. اقدامات گفتمانی ایشان، برگزاری جلسات موضوعات راهبردی و.. ، نامگذاری سالها، نامگذاری دهه چهارم و... است. در همه این محورها بحثهای گفتمانی و استدلالهای متقنی وجود دارد که بررسی این استدلالها، فرد را به این نتیجه میرساند که نظامات مدرن ناکارآمد است. مثلأ انقلاب سؤال میپرسد که چرا در توسعه یافتهترین کشورها 50 میلیون نفر کوپن غذا میگیرند؟ با طرح این سؤال، شرح سؤال و بررسی شواهد آن، ذهنها به این نتیجه می رسد که ادبیات توسعه در ایجاد عدالت علیل است و این خودش ظرفیتسازی برای طرح مسأله «الگوی پیشرفت اسلامی» میشود. نامگذاری دهه چهارم انقلاب، یک اتفاق بسیار مهم است چراکه ایشان پیشرفت را همراه با عدالت مطالبه میکنند. کاملاً برخلاف نظریات توسعه که میگویند باید عدالت مؤخر از توسعه اتفاق بیفتد و البته در عمل هم اساسا توسعه منجر به عدالت نمی شود. بزرگترین شاهد این مسأله هم اینست که در توسعه یافتهترین کشور دنیا 50 میلیون نفر کوپن غذا میگیرند. معنای دیگر50 میلیون کوپن این است که آنجا شغل هم ایجاد نشده است و الّا نیازی به کوپن غذا نبود. بنابراین در آنجا عدالت به چالش کشیده شده است و فاصله طبقاتی امر محرزی است.بقیه اقدامات گفتمانی هم به این شکل است. بنابراین بسته اول کارهایی که معظم له و نیروهای انقلاب انجام میدهند عبارت است از فعالیتهای گفتمانی برای ارتقاء ظرفیت فکری جامعه نسبت به ناکارآمدی نظامات مدرن و تفکر توسعهگرا.
سرفصل دوم بسته اول کاری ایشان اقدامات حقوقی است. با چارچوب گذاری در قالب ابلاغ سیاستهای کلان، حرکت جریان توسعهگرا در کشور را هدایت می کنند. مثلأ اگر ساختار سیاستهای ابلاغ شده به برنامه ششم را ببینید، عبارت است از «مقاوم سازی اقتصاد»، «حوزه علم و فناوری» و «مقاوم سازی فرهنگ». بخش عظیمی از چارچوب سیاستهای ابلاغی را مقاومسازی فرهنگ قرار دادهاند. قرار دادن مقاوم سازی فرهنگ در سیاستهای ابلاغی به معنای ریلگذاری برای جریان توسعهگرا است تا فعالیتهای جاری کشور با نگاه تام توسعهگرا بسته نشود.
دومین بسته کاری که در حال حاضر در کشور، در ذیل نظریه دولت اسلامی در دستور کار است، تکمیل نظامسازیهای اجتماعی دوره حضرت امام;است. 10 موردی که اشاره شد.اگر شما نظامسازیهای اجتماعی دوره حضرت امام; را با حال حاضر مقایسه کنید اذعان خواهید کرد که ذیل مدیریت عالی امام خامنهای مدظلهالعالی نظامسازیهای اجتماعی به یک بلوغ و پختگی رسیده است. برای مثال اگر در حال حاضر اگر نهاد ولایت فقیه را رصد کنید؛ خواهید دید که نهاد ولایت فقیه به یک دستگاه کارشناسی قابل اتکا تبدیل شده است. در گزارش جریان های ضد انقلاب مکرر مشاهده میکنیم که یکی از علتهای نفوذ کلام امام خامنهای مدظلهالعالی را اقدامات کارشناسی بیت رهبری با کمترین قابلیت خدشه، معرفی میکنند. یعنی دستگاه ولایت فقیه از حیث کارشناسی کاملأ تکامل یافته است. مثال دیگر، نظامسازی حضرت امام; در حوزه امنیت، ایجاد سپاه و بسیج بود. امّا امروزه یک سپاه و بسیج پیشرفته و توانمند در سطح ملی و بینالملل داریم. شاهد بزرگ ما برای این توانمندی این است که تاکنون تقریبأ تمام برنامهریزیهای نظام استکبار در منطقه، اعم از سوریه و عراق و...با تدبیرها و اقدامات مستشاری سپاه، به شکست منجر شده است. [توسعهگراها]در قالب برنامه چهارم[توسعه] و ذیل حکم کوچکسازی دولت، نهاد جهاد سازندگی را که از ابداعات و نظامسازیهای امام; برای محرومیت زدایی بود منحل و در وزارت کشاورزی ادغام کردند. امام خامنهای مدظلهالعالی به تدریج بسیج سازندگی و اردوهای جهادی را برای جبران این خسارت ایجاد نموده و اجازه ندادند نظامسازیهای مبارک حضرت امام; با استدلالهای توسعهگراها از بین برود. راستی چرا به اسم کوچک سازی دولت، جهاد کشاورزی منحل شد!؟ چرا وزارتخانه ناکارآمد دیگری منحل نشدند!؟
سومین بسته کاری که در حال حاضر در کشور، در ذیل نظریه دولت اسلامی در دستور کار است عبارت است از تأسیس نظامسازی اجتماعی در حوزههای جدید است. ایشان در حال تغییر روال برنامهریزی در 3حوزه جدید هستند و به اصطلاح در حال نظامسازی[اسلامی] هستند. موضوع اول، حوزه فرهنگ است. همانطور که حضرت امام; ساختارهای انقلابی را به بخشهای مدرن اضافه کردند، آیت الله امام خامنهای مدظلهالعالی نیز ضمن حفظ وزارت ارشاد و امثالهم، تشکلهای خودجوش فرهنگی را تقویت میکنند. اگر ابلاغیه رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی را مطالعه کنید، میبینید که ایشان برداشتن موانع قانونی نهادهای خودجوش فرهنگی را مطالبه فرمودهاند. معنای این اقدام امام خامنهای مدظلهالعالی این است که مؤسسات خودجوش فرهنگی را جزیی از ساختار نظام قرار داده و در حال تغییر روال اجتماعی در این حوزه ها هستند. در حوزه اقتصاد هم، مردمی شدن اقتصاد و مقاومسازی اقتصاد را مطرح فرمودند. شاید یکی از اصلیترین نمودهای آن، تشکیل شرکتهای دانش بنیان باشد. البته در حوزه اقتصاد، اقدامات فراوانی وجود دارد ولی به هر حال نظامسازی اجتماعی در این بخش هم شروع شده است. در حوزه آموزش نیز نظامسازی اجتماعی به سند تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش رسیده است که البته در این مسیر راه بسیار طولانی پیش رو داریم.
چهارمین بسته کاری که در حال حاضر در کشور، در ذیل نظریه دولت اسلامی انجام می شود عبارت است از؛ تکثیر نظامسازیهای انجام شده ایران در منطقه و بین الملل است. امام خامنهای مدظله العالی سعی دارند با نخبگان منطقه بر سر همان اقداماتی که در داخل کشور انجام داده ایم و توانسته ایم با این اقدامات به موفقیت نسبی برسیم؛ تفاهم کنند. این تفاهم با نخبگان منطقه آثاری در منطقه داشته است. جریان بیداری اسلامی یکی از آثار همین تکثیر نظامسازیهای انجام شده است.
درمجموع این 3 مقدمه را بحث کردهایم و به این نتیجه رسیدهایم که تفکر انقلاب اسلامی از حوزه برنامهریزی انتظار دارد تا زیرساختهای دولتسازی را ایجاد کند. لذا اگر حالا بخواهید به سؤال اول " انتظار تفکر انقلاب اسلامی از حوزه برنامهریزی چیست؟" پاسخ روشنی دهید و بگویید الآن باید چه کار کرد؟ باید جواب داد که افقی پیش روی شما باز شده و ما باید به سمت بسط دولتسازی[اسلامی] حرکت کنیم. نباید حوزه برنامهریزی ما را به سمت ایجاد دولت توسعهگرا ببرد و همچنین نباید برای شاخصهای WDI زیرساخت سازی کند، بلکه باید به سمت نظامسازی اجتماعی بر اساس اسلام و بسط دولتسازی حرکت کند. این سؤال اول و شرح آن بود و عمده بحث هم اینجا است، چرا که اگر بتوانیم یک افق جدیدی را پیش روی بگذاریم، سؤالات بعد (دوم و سوم) بسیار راحتتر هضم خواهد شد. البته ما با یک نگاه دیگر هم به این سؤال پاسخ دادهایم که با توجه به محدود بودن زمان از آن عبور خواهیم کرد.
سؤال دوم در نمونهسازی برنامه ششم این است که اگر ما به دنبال دولتسازی یا نظامسازی اجتماعی همه جانبه باشیم، نظامسازی اجتماعی با نگاه اسلام از کجا آغاز می شود؟ نقطه شروع مباحث ما برسر میز برنامهریزی با کارشناسان چیست؟ نتیجه چه موضوعاتی در نهایت تغییر روالهای اجتماعی را رقم می زند؟ پاسخ ما به این سؤال این است که؛ اگر عدم توازنهای فرهنگی را شناسایی و بررسی کنیم، نتیجه نهایی بحث در عدم توازنهای فرهنگی، تغییر روالهای اجتماعی زندگی مردم است. به عبارتی نظامسازی اجتماعی جدید را این گونه رقم میزنیم. مراد ما از کشف عدم توازنهای فرهنگی این است که در گام اول پایههای اصلی فرهنگ یا همان زیرساختهای فرهنگ و هدایت جامعه شناسایی شود و درگام دوم، هرآنچه با پایههای اصلی فرهنگ و هدایت جامعه نامتوازن است، به عنوان معضل شناخته میشود و در مقام برنامهریزی برای حل آن معضل، برنامهریزی میشود.
برای مثال یکی از زیرساختهای فرهنگ و هدایت جامعه، مسأله تربیت اسلامی است. ابتدا اموری را که در فضای فعلی جامعه با گسترش تربیت اسلامی نامتوازن است را شناسایی میکنیم. مثلأ گسترش اشتغال بانوان یک امر نامتوازن با تربیت است. سیاست راهبردی نگاه به زنان به عنوان منابع انسانی در بخش تولید، نگاه نامتوازن با گسترش تربیت اسلامی است. چرا این نگاه نامتوازن است؟ چون تربیت اسلامی در بستر نهاد خانواده شکل میگیرد. اگر تربیت اسلامی را میخواهیم- این خواستن، خواسته پذیرفته شده جمعیت عظیمی از مردم است – در گام اول باید نامتوازنهای مقابل این حوزه را شناسایی کنیم و در گام دوم به سمت حل آن حرکت کنیم. . در مقابلتوسعهگراها، پایههای اقتصادی را اصل قرار می دهند و امور نامتوازن را معرفی می کنند. اگر شما همه نامتوازنهایی را که جریان توسعهگرا معرفی می کنند را بررسی کنید متوجه می شوید این نامتوازنها با دلیل تعارض با یک مسأله اقتصادی نامتوازن شمرده شده است. امروزه براساس ادبیات توسعه، چگونگی توزیع بودجه و... امور نامتوازن محسوب می شوند. اینکه توسعهگراها میگویند رویکرد سیاست خارجی ما با اقتصاد نامتوازن است، [به این دلیل است که] اقتصاد را اصل قرار داده اند و پیشنهاد میدهند که حوزه سیاست خارجی با اقتصاد هماهنگ شود. جریان توسعهگرا اقتصاد را محور قرار میدهند و همه بخشها را خدمه حوزه اقتصاد تعریف می کند. نقطه مقابل نگاه توسعهگراها، نگاه «الگوی پیشرفت اسلامی» است؛ که فرهنگ و پایههای فرهنگ را اصل قرار داده و امور نامتوازن با این پایهها را نامتوازن و معضل معرفی میکند. اگر توانستید در گام اول پایههای فرهنگ و زیرساخت هدایت را تشخیص بدهید و بعد در گام دوم نامتوازنها با این پایهها را بررسی کنید، نقطه آغاز نظامسازی اجتماعی و دولتسازی است. هرچه بستههای نامتوازنهای فرهنگی شما گستردهتر باشد، سرعت دولتسازی اسلامی در مقام تصمیمسازی بیشتر خواهد بود. به نظر میرسد با این مدل بحث، با جریان توسعهگرا سینه به سینه و رو در رو نمیشویم. توسعهگراها معتقدند باید نامتوازنهای جامعه را حل کرد. اختلاف در تفسیر نامتوازنها است و این یک بحث علمی محسوب میشود. اختلاف بنیادین با نگاه جریان توسعهگرا این است که؛ آیا فرهنگ را پایه قرار دهیم و نامتوازنها را به محوریت فرهنگ شناسایی کنیم! و یا اقتصاد را پایه قرار دهیم و نامتوازنها را به محوریت اقتصاد تحلیل کنیم!
بنابراین جواب سؤال دوم روشن شد . اگر سؤال این باشد که چطور دولتسازی اسلامی را بسط دهیم؟ جواب این است که باید راهبرد اصلی شناسایی عدم توازنهای فرهنگی باشد. هفته نامه نه دی و مجموعه کاری شما میتواند مطالبه بحث شناسایی عدم توازنهای فرهنگی را در قالب گفتگوها و یادداشتها، مصاحبهها، مناظرهها، آغاز کند. در واقع با بسط این راهبرد میتوان برای بسط دولتسازی اسلامی و نظامسازی اجتماعی همه جانبه، زمینه سازی کرد.
سؤال سومی که مطرح کردهایم این است که؛ چگونه عدم توازنهای فرهنگی را شناسایی کنیم؟ سؤال دوم ما زائیده سوال اول و نتیجه فهم مسأله اول است و سؤال سوم هم زائیده سوال دوم و نتیجه فهم مسأله دوم است. اگر پذیرفتهاید که باید به دنبال کشف عدم توازنهای فرهنگی باشید باید روش کشف عدم توازنهای فرهنگی را هم ارائه بدهیم. به 3 دلیل نباید عدم توازنهای فرهنگی را موردی بحث کرد، بلکه باید ذیل یک نظریه مبیّن و منسجم به سمت کشف عدم توازنهای فرهنگی حرکت کنیم. در این مرحله می توانیم از نظریات بخشی نقشه راه تولید الگوی پیشرفت استفاده کنیم. به عنوان مثال برای کشف عدم توازنهای مرتبط با تربیت، « نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت» را پیشنهاد دادهایم. برای کشف عدم توازنهای مرتبط با پیشگیری از جرم، «نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم» را پیشنهاد دادهایم. برای کشف عدم توازنهای مرتبط با ترجمه زدایی از علم، «نظریه بانک سؤالات جهتساز» را پیشنهاد دادهایم. برای کشف عدم توازنهای مرتبط با مقاوم سازی اقتصاد، «نظریه بنگاههای وقف محور» را پیشنهاد دادهایم. در پاسخ به سؤال سوم دقت شده است که عدم توازنهای فرهنگی، به صورت موردی و با اتکاء به تجربه افراد تشخیص داده نشوند و حتمأ ذیل یک نظریه شناسایی شوند. مجموع این 3 سؤال و جواب، تصویری کلان و اجمالی از برنامهریزی با نگاه «الگوی پیشرفت اسلامی» به وجود میآورد؛ که در مباحث بعدی تکمیل میشود. در حال حاضر فهرستی از عدم توازنهای فرهنگی و راهحل رفع آنها را با عنوان پیوست «الگوی پیشرفت اسلامی برنامه ششم توسعه کشور» آماده کردهایم تا به دولت و نمایندگان مجلس پیشنهاد کنیم.
این روال برای مدیریت شهری هم کاربرد دارد که این بحث را هم آغاز کردهایم. این نمونهسازی یا پردازش آزمایشگاهی، به پرورش «الگوی پیشرفت اسلامی» کمک میکند. از این که اجازه دادیداین گزارش اجمالی را از مباحث «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» ارائه کنم از شما تشکر می کنم؛ البته همانطور که گفتم در «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی» بالغ بر 100 بسته بحث وجود دارد که تلاش میکنیم برای هرکدام از این بستههای بحثی، با مباحثه و تضارب، گفتمانسازی کنیم. این گفتمانسازی باعث میشود تا 2 گانه بودن توسعه و پیشرفت در جامعه جدیتر مطرح شود. بعون الله تعالی
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.