تولید الگوی پیشرفت اسلامی چه ضرورتی دارد؟
یکی از موضوعات جذاب و در عین حال بااهمیت در میان جامعه نخبگانی کشور پرداختن به مسئله تولید یک الگوی متناسب با زیست بوم و اصول فکری-فرهنگی جمهوری اسلامی است. شاید بتوان عبارت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را کلید واژه واحدی برای گردهم آمدن افکار و فعالیتهای نخبگان انقلاب اسلامی پیرامون تولید یک نقشه راه در جهت نیل به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی دانست.
پژوهشگران این حوزه تلاش میکنند تا مباحث خود را در سطوح مختلفی نسبت به مسأله الگو ارائه دهند و یکی از این سطوح، تبیین جایگاه و اهمیت الگوی پیشرفت اسلامی است. دقت در آراء و نظریات اندیشمندان این حوزه نماینگر آن است که ایشان جهت تبیین اهمیت و جایگاه الگوی پیشرفت اسلامی به سوی مباحث و استدلالات عمیق و دشواری سوق پیدا کردهاند که تفاهم این مباحث با متن جامعه تقریباً غیرممکن است.
اما برخی دیگر از کارشناسان این حوزه، بوسیله بازخوانی مفاهیم و اصول انقلاب اسلامی و بدون نیاز به ارائه استدلالات دشوار، مسأله الگوی پیشرفت اسلامی را تبیین نمودهاند. شورای راهبردی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی، تبیین جایگاه و اهمیت الگو را از طریق بازخوانی جریان فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی پیگیری میکند.
این نقشه راه در قالب اصطلاح «تبیین جهت حرکت انقلاب اسلامی» ضرورت و اهمیت تولید الگوی پیشرفت اسلامی در زمان کنونی را مشخص نموده است.
جهت حرکت انقلاب اسلامی به سه بخش عمده تقسیم میشود: 1.مبنای انقلاب اسلامی 2.مراحل تحقق مبنای انقلاب و 3.موضوعات انتقال میان مراحل تحقق مبنای انقلاب اسلامی. پس از تبیین این سه سطح و بازخوانی انقلاب اسلامی در قالب آن، ضرورت تولید الگوی پیشرفت اسلامی را مورد بررسی قرار میگیرد.
در تشریح بخش ابتدایی اصطلاح جهت حرکت انقلاب اسلامی باید بیان داشت که «مبنا» تفکر محوری تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. به عبارت دیگر باید دانست که انقلاب اسلامی چه تفکری را برای تحقق اهداف خود انتخاب نموده است؟ در پاسخ یه این سه سوال، سه پیشنهاد وجود دارد.
پیشنهاد اول از سوی جریان روشنفکری مطرح میشود. این جریان اصطلاح «هویت اسلامی» را فکر مبنایی، جهت تحقق اهداف انقلاب اسلامی میداند. جریان روشنفکری بر این باور هستند که علم و تکنولوژی جدید، کمال تاریخ بشر است و سیر قهری تاریخ میبایست از دالان مدرنیته عبور نماید و اگر برخی از کشورها و سرزمینها و اقوام نتوانستهاند، به مرحله توسعهیافتگی و علم و تکنیک برسند؛ به علت وجود غل و زنجیرهایی بوده است که دست و پای جوامع را در نیل به این آرمانها بسته است.
بنیان نهادن دانشگاهها و پژوهشکدهها و مراکز آینده پژوهی، دخالت حداکثری تکنولوژی در ارضاء نیازهای بشر توسعه یافتگی است. در این رهگذر، خرده فرهنگها و ارزشهای مذهبی و دینی، همان عادات دست و پا گیری است که اقوام از رسیدن به مدینه فاضله مدرن بازداشته است. تجربه تاریخی نمایانگر آن است که سینه به سینه شدن با عادات و رسوم مردمان به مثابه تشکیک در تابویی است که نه تنها راه نجات از آن قابل تصور نیست، بلکه تعصب و مقاومت بیشتر آنان را برمیانگیزد. پس چاره کار در آن است که متاع بازار سنتی را در حداقلهای ممکن نگاه داشت و آنجا که به تعارضی بین سنت و مدرنیته بوجود میآید، سنت را به قربانگاه برد. انواع حیلههایی که جریان روشنفکری به آن متسک میشود، تا جریان متدین را با رضایت به مسلخ بکشاند. شرح این مسئله از حوصله این نوشتار خارج است اما از باب نمونه فقط میتوان به این مثال اشاره کرد که در تعارض اعتلای نهاد خانواده و تولید حداکثری در جامعه، جریان روشنفکری با اعطای اعتبارات صوری و بدون واقعیت به بانوان جامعه، کمال زن را در ارتقاء آگاهی بیشتر توصیف میکند و از این مسیر، بزرگترین مانع پیشرفت زن را زندانی شدن او در حصار خانه میپندارد و پس از برانگیختنِ حس نیل به آگاهی و استقلال زن، او را بردهی دستگاه عریض و طویل تولید میکند و میشود آنچه که امروز گریبانگیر اکثر اقوام توسعه یافته دنیا شده است.
به طور خلاصه میتوان بیان داشت که اجرای حداقلی احکام و شرایع و رای حداکثری به اقوال مدرن در تعارض بین دین و فرهنگ جامعه با احکام توسعه، مهمترین رویکرد جریان روشنفکری است.
جریان فهم سنتی از اسلام به عنوان دومین پیشنهاد دهنده تفکری محوری اهداف انقلاب است. جریان فهم سنتی معتقد است در صورت تبلیغ صحیح اهداف اسلام، مردم به آنها عمل خواهند نمود و این اهداف محقق خواهند شد. بنابراین مبنای جریان فهم سنتی تبلیغ هویت اسلامی است. در مورد نواقص و کاستیهای این تفکر به قدر کفایت در جامعه بحث شده است.
بسط تفکر محوری نظامسازی اسلامی، سومین مبنای پیشنهادی و متعلق به جریان انقلاب اسلامی است. پیش از تشریح مبنای فکری جریان انقلاب اسلامی ذکر این نکته الزامی است که جریان فهم سنتی از اسلام و جریان انقلاب اسلامی نسبت نزدیک با یکدیگر دارند و هر دو در تعارض جدی و عمیق با جریان روشنفکری هستند. جریان انقلاب اسلامی، تبلیغ اهداف اسلامی در راستای تحقق آن را نفی نمیکند اما آن را یک تفکر کامل و کافی جهت نیل به تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی نمیداند. این جریان معتقد است، صِرف تبلیغِ اهداف مهم انقلاب اسلامی نمیتوان به تحقق آنها در سطح جامعه امیدوار بود. از باب نمونه، دفاع از مظلومان و قاعده نفی سبیل یکی از اهداف اسلام است که از قضاء دارای اولویت و اهمیت بسیاری است؛ اما آیا میتوان با اکتفاء نمودن به تبلیغ و تشریح این اهداف امیدوار به تحقق آن بود؟ یا آنکه تحقق اهداف این چنینی نیاز به ایجاد سازوکارهای حکومتی و پشتیبان مردمی دارند؟ بنابراین مبنای جریان انقلاب اسلامی، نظامسازی اسلامی است و نظامسازی اسلامی به معنای ایجاد نظامات اجتماعی برای تحقق محوری اهداف انقلاب اسلامی است.
در صورت پذیرش مبنای نظامسازی اسلامی به عنوان تفکر محوریِ جریان انقلاب اسلامی، این پرسش به وجود میآید که آیا نظامسازی اسلامی امری دفعی و یکباره است و یا ساخت نظامات اجتماعی نیازمند زمان و تعریف گامهای پیشرفت است؟ پاسخ به این پرسش، بخش دوم جهت حرکت انقلاب اسلامی را باز تعریف میکند. به اعتقاد جریان انقلاب اسلامی تحقق تام نظامسازی اسلامی به عنوان فکری محوری انقلاب نیازمند تعریف مراحلی است که هر مرحله، بخشی از پازل نظامسازی را محقق میکند. جریان انقلاب اسلامی، بسط نظامات اجتماعی برمبنای اسلام را در پنج مرحله محقق مینماید. این پنج مرحله شامل: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی است.
در ادامه به تشریح اجمالی پنج مرحله نظامسازی اجتماعی از دیدگاه جریان انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت:
1- مرحله انقلاب اسلامی: بطور اجمالی عبارت از مرحله سلب اختیارات اجتماعی از غیر معتقدین به مبنای نظامسازی اسلامی است. به عبارت دیگر شکلگیری انقلاب اسلامی سرآغاز در اختیار گرفتن قدرت به معتقدین به مبنای انقلاب اسلامی است. این مرحله در سال 1357 به دست با کفایت بنیانگذار نظام مبارک جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) حاصل شد و وارد مرحله دوم انقلاب شدیم.
2- مرحله نظام اسلامی: جریان انقلاب اسلامی در مرحله نظام اسلامی اقدام به ایجاد برخی نظامات اسلامی در بخشهای گلوگاهی کشور نمود. تشکیل نهادهایی مانند بنیاد مستضعفان، بسیج، سپاه، نهاد ولایت فقیه، شورای نگهبان، کمیته امام خمینی(ره) و... چند نمونه از این نظامات است. بدیهی است در این مرحله با توجه به قدرت و توان جریان انقلاب اسلامی، و نقصوکاستیهای موجود، بخشی از اهداف نهایی نظامات اجتماعی اسلامی قابلیت تحقق یافتند. ورود جریان حزب الله پس از چند قرن به ابتلائات حکومتی و لزوم هماهنگ نمودن اهداف جامعه با تفکر محوری نظامسازی اسلامی و همچنین وقوع حوادثی مانند: جنگ تحمیلی و ترورها و آشوبهای بوجود آمده برای انقلاب اسلامی، حرکت این تفکر را به کندی کشاند، اما هیچگاه منجر به توقف آن نشد.
3- مرحله دولت اسلامی: اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی، مرحله فعلی یعنی دولت اسلامی را ادامهی مرحله نظامسازی اسلامی میداند؛ با این تفاوت که نظامسازی اجتماعی در مرحله نظام اسلامی بطور بخشی صورت پذیرفت و این روند در مرحله دولت اسلامی به صورت همه جانبه طی خواهد شد. به عبارت دیگر تمامی ارکان متکفل کنترل و هدایت اجتماعی جامعه در این مرحله باید بر مبنای شاخصهای هویت اسلامی تنظیم و هماهنگ شوند. به فرموده مقام معظم رهبری در سخنرانی حرم امام خمینی(ره) در سال 1393، وظیفه جریان انقلاب اسلامی در مرحله دولت اسلامی را تکمیل پازلهای خالی دوره نظامسازی امام(ره) میدانند. به اعتقاد ایشان این اتفاق نخواهد افتاد، مگر آنکه دست اندرکاران و مسئولین کشور، درک صحیحی از نقشه راه پیشرفت در حوزه نظامسازی اجتماعی را پیدا کنند و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی همان نقشه پیشرفت حوزه نظامسازی اسلامی است.
4- مرحله جامعه اسلامی: بطور اجمالی این مرحله، مرحلهی درک کامل از اهداف اجتماعی اسلام و عمل به آن در سطح مناسبات جامعه است. منظور از مناسبات، تمامی هنجارها و ارزشهای جاری جامعه است. به عبارت دیگر در مرحله جامعه اسلامی با جامعهای روبرو هستیم که در آن هم مناسبات حکومتی و هم مناسبات اجتماعی و معرفی در بین مردم بر مبنای شاخصهای اجتماعی اسلام پایهریزی شده است.
5- مرحله امت اسلامی: بسط و ترجمه نرمافزارهای پیشبرنده اهداف حکومت اسلامی و همچنین مناسبات معرفتی و اجتماعی از یک جامعه به اقصی نقاط جهان و پاسخ به پرسشها و ابهامات دیگر مردمان، هدف مرحله امت اسلامی و آخرین گام از مراحل تکمیل کنندهی نظامسازی اسلامی است و مرحله امت اسلامی بالغترین نسخهی نظامسازی بر مبنای شاخصهای هویت اسلامی است.
با فرض پذیرش حضور در مرحله دولت اسلامی و لزوم تولید و بسط نرمافزار تنظیم مناسبات ارکان حکومت برمبنای شاخصهای هویت اسلامی این سوال بوجود میآید که اولاً این نرمافزار چیست؟ و ثانیاً چگونه میتوان از مرحله دولت اسلامی عبور و به مرحله جامعه اسلامی رسید؟ پاسخ به این پرسشها در بخش سوم از شرح اصطلاح جهت حرکت انقلاب اسلامی با عنوان موضوعات انتقال از هر مرحله به مرحله دیگر در طی مراحل نظامسازی اسلامی است. دقت در بیانات رهبر معظم انقلاب بعنوان سکاندار جریان انقلاب اسلامی نماینگر آن است که بزرگترین آسیب جریان حزب الله در انجام فعالیتهای خود، عدم تبعیت از برنامههای مبتنی بر شاخصهای هویت اسلامی است.
این آسیب بزرگ همواره دارای دو پیامد منفی برای جریان انقلاب اسلامی است: نخست آنکه هیچگونه همافزایی و وحدت رویه در فعالیتهای جریان حزب الله اتفاق نمیافتد و ثانیاً تبعیت از شیوههای برنامهریزی متداول، جهت فعالیتهای جریان انقلاب اسلامی را با انحرافی تدریجی روبرو خواهد کرد که در نهایت منجر به انقطاع کامل از جهت حرکت اسلام ناب و انقلاب اسلامی خواهد شد. خطری که همواره از سوی رهبر معظم انقلاب و در بخشهای مختلف به مردم و مسئولین گوشزد میشود. به اعتقاد اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی، موضوع انتقال از مرحله دولت اسلامی به مرحله جامعه اسلامی و همچنین نرمافزار بسط دهنده نظامسازی اجتماعی به تمامی ارکان حاکمیتی و ایجاد دولت اسلامی را الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میداند، قطعاً به مدد مفاهیم الگو شاهد تسریع در روند دولتسازی اسلامی و همچنین انسجام امت حزب الله در نیل به مرحله جامعه اسلامی خواهیم بود. در واقع میتوان مدعی شد که الگوی پیشرفت اسلامی از طریق تنظیم مناسبات جامعه با شاخصهای هویت اسلامی از یکسو و مقابله جدی و عمیق با الگوهای توسعه، نظامسازی تفصیلی را در مرحله دولت اسلامی محقق خواهد نمود.
اکنون با توجه به جایگاه راهبردی واقعیت الگوی پیشرفت اسلامی، به نظر میرسد باید از جریان انقلاب اسلامی انتظار داشت تا توان مضاعفی را در جهت تولید و تحقق این الگو قرار دهد و ضمن حفظ جایگاه مسئله تولید الگوی پیشرفت اسلامی در میان مسائل جاری کشور، در به ثمر نشستن این هدف عظیم تلاش نماید.